آنچه جالب توجه است اذعان تحلیلگران غربی به دو مسأله است؛ نخست، شکست رویکرد سلطهطلبانه و یکجانبه گرایانه ایالات متحده در منطقه و جهان و دوم، نقش ایران به عنوان الگو و پیشران بی اثر کردن ابزارهای راهبردی امریکا.
به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری فارس، روزنامه ایران نوشت: تحلیلها پیرامون سفر رؤسای جمهور روسیه و ترکیه به ایران با هدف تعامل برای حل مناقشه سوریه و سفر تقریباً همزمان بایدن به غرب آسیا، هنوز ادامه دارد و آنچه جالب توجه است اذعان تحلیلگران غربی به دو مسأله است؛ نخست، شکست رویکرد سلطهطلبانه و یکجانبه گرایانه ایالات متحده در منطقه و جهان و دوم، نقش ایران به عنوان الگو و پیشران بی اثر کردن ابزارهای راهبردی امریکا است که در این نوشتار، هر دو وجه این موضوع مورد بازخوانی و تحلیل قرار میگیرند. برای درک این دو وجه، بایسته است که ابتدا ابزارهای تهاجمی ایالات متحده برای تضعیف و به انزوا کشاندن کشورهای رقیب و دشمن و سپس میزان کارایی این ابزارها را از طریق بازخوانی رخدادها و تحولات سیاسی، اقتصادی و امنیتی معاصر مورد ارزیابی قرار داد.
روسیهترکیهسوریهاز کار افتادن ابزارهای سلطه طلبی امریکا
از کار افتادن ابزارهای سلطه طلبی امریکااز کار افتادن ابزارهای سلطه طلبی امریکااگر فقط قرار باشد فهرست مصادیق ابزارهای سلطهطلبی امریکا نام برده شوند، باید به مواردی از جمله تهاجم نظامی، نفوذ اطلاعاتی و امنیتی، کودتا و انقلاب مخملی، تحریم اقتصادی، عملیات روانی و تصویرسازی رسانهای، تحریم اقتصادی، تحریم سیاسی و بینالمللی اشاره کرد. تاریخ نشان داده که ایالات متحده هر یک از این ابزارها را به اقتضای شرایط خاصی برای کشورهای هدف به کار گرفته؛ اما برای موردی مانند جمهوری اسلامی ملاحظه میشود که از تمام این ابزارها به نحو مستقیم یا با واسطه استفاده کرده است. اما سفر رئیس جمهور روسیه به ایران و ابعاد و دستاوردهای آن یکی از رخدادهایی بود که اعتراف تحلیلگران غربی را هم نسبت به بی اثر شدن این ابزارها در مقابله با تهران و هم نسبت به جایگاه جمهوری اسلامی در خنثیسازی اثر این ابزارها به دنبال داشت. در ابتدا به بخشی از تولیدات رسانههای غربی در این خصوص اشاره و در ادامه به تحلیل آن پرداخته خواهد شد.
به عنوان نمونه اندیشکده امریکایی «Responsible State craft» در تحلیلی نوشت که «چه توافق هستهای محقق شود و چه محقق نشود، واشنگتن باید در سیاست خود نسبت به ایران تجدیدنظر کند.» این اندیشکده به این نکته اشاره کرد که دولت بایدن نیز همچون دولتهای قبلی- که از دهه ۱۹۸۰ تاکنون، انزوای ایران را به عنوان راهبرد اصلی خود عملیاتی کردهاند- در پی انزوای ایران است. «Responsible State craft» همچنین با بازخوانی عدم نتیجه بخش بودن راهبرد فشار علیه ایران نوشت: «سرعت فزاینده دیدارهای متقابل بین مقامات امارات و ایران و بازگشت احتمالی سفرای دو کشور نشان میدهد که ابوظبی به اهمیت همکاری دیپلماتیک با ایران پی برده است. عربستان سعودی نیز وارد این مسیر همکاری دیپلماتیک با ایران شده و این چرخش دیدگاه در میان شرکای ایالات متحده باید فضای کافی را برای تصمیمگیران در واشنگتن ایجاد کند تا در نظرات خود درخصوص ایران و بخصوص این فرضیه که تقابل و بحران در غرب آسیا اجتنابناپذیر است، تجدیدنظر کنند.» این گزارش به سناریوی از پیش شکست خورده ائتلافسازی علیه ایران (مانند طرح ناتوی عربی و مانند آن) نیز میپردازد و مینویسد: «مقامات امریکایی اخیراً در جلسات خصوصی با همتایان شورای همکاری خلیج فارس و کشورهای اروپایی پیشنهاد کردهاند که در صورت عدم احیای برجام، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس از جمله عمان، قطر و امارات باید به کمپین علیه ایران بپیوندند، این در حالی است که هیچیک از این کشورها به دنبال تنش با ایران نیستند.»
عربستان سعودیروسیه نمونه دیگری است که هم در دوره حاکمیت حزب کمونیست و هم در دوره پسافروپاشی طعم تحریم و تهدید امریکا و متحدانش را چشیده است. روسیه در دورانی که اتحاد جماهیر شوروی بود، یک بار قافیه را به تحریمها و تهدیدات امنیتی و اقتصادی ایالات متحده باخته بود؛ اما در دوران کنونی و تغییر رویکرد رهبران مسکو، ملاحظه میشود که نه تنها ابزارهای تخاصمی امریکا کم اثر شدهاند بلکه اثر معکوس گذاشته و امنیت ملی امریکا را از درون با تهدید مواجه کردهاند. به عنوان نمونه میتوان به تحریم نفت و گاز روسیه توسط ایالات متحده و همپیمانان اروپاییاش بعد از جنگ اوکراین اشاره کرد که تمام کشورهای غربی تحریم کننده را با بحران انرژی بیسابقهای مواجه کرد، به طوری که ناظران، علت اصلی سفر بایدن به غرب آسیا را اولاً جبران کاستیهای مربوط به حوزه انرژی و ثانیاً تلاش برای بازیابی و بازطراحی امنیت مطلوب امریکا در منطقه عنوان کردند، سفری که اهدافش به هیچ وجه محقق نشدند.
نشریه امریکایی فارن پالیسی، با توجه به سفر بایدن به سرزمینهای اشغالی و عربستان سعودی، گزارشی با موضوع ناکارآمدی سلاحهای راهبردی واشنگتن برای فشار بر مسکو منتشر کرد که در آن صریحاً از بی اعتمادی متحدان منطقهای امریکا به این کشور درعین بازسازی و توسعه روابط با رقبای ایالات متحده ازجمله چین و روسیه پرده برداشت. در بخشی از این مقاله آمده است: «اگر سفر اخیر بایدن به عربستان سعودی با هدف تقویت نظم مطلوب امریکا صورت گرفته باشد، به نظر نمیرسد که او دستاورد چندانی کسب کرده باشد. به این دلیل که کشورهای غرب آسیا دیگر تمایلی ندارند که بین واشنگتن و مسکو یا واشنگتن و پکن، یکی را انتخاب کنند. ضمن اینکه در حال حاضر، تلاقی منافع سعودیها با روسها بر سر قیمت نفت، بسیار بیشتر از منافع امریکا در امنیت منطقه است. دلیل آن این است که سعودیها و دیگران اعتماد خود را نسبت به تعهد و مسئولیتپذیری ایالات متحده در ایجاد امنیت و ثبات منطقه از دست دادهاند. آنها در این خصوص، به سلسلهای طولانی از ناکامیهای ایالات متحده استناد میکنند، ازجمله تهاجم سال ۲۰۰۳ به عراق، توافق هستهای با ایران در سال ۲۰۱۵ و شکست دونالد ترامپ در پاسخ به حملات ایران در سال ۲۰۱۹ که نهایتاً به ضرر واشنگتن تمام شدند.»
چیندونالد ترامپایران؛ الگوی خنثی سازی ابزارهای امریکا
ایران؛ الگوی خنثی سازی ابزارهای امریکاایران؛ الگوی خنثی سازی ابزارهای امریکااما مهمتر از اذعان به بی اثر شدن سلاحهای ایالات متحده، باید به اعتراف رسانههای غربی به الگو شدن ایران در مقاومت در برابر امریکا اشاره کرد؛ نشریهها و رسانههایی که عمدتاً وابستگی تشکیلاتی و مالی به دولتها و سازمانهای متخاصم دارند. اینکه این رسانهها به این صورت، علاوه بر اعتراف به ناکارآمدی ابزارهای تهاجمی ایالات متحده در برابر ایران و متحدانش، نسبت به الگو شدن جمهوری اسلامی برای سایر کشورهای مقابل امریکا نیز اذعان میکنند تقریباً امری بی سابقه است. به عنوان نمونه، وب سایت شبکه «دویچه وله» (وابسته به وزارت خارجه آلمان) نسبت به سفر رؤسای جمهور روسیه و ترکیه به ایران واکنش نشان داد و در گزارشی با اشاره به تجارب موفق ایران در خنثیسازی تحریمهای ایالات متحده نوشت: «ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه با آیتالله خامنهای، رهبر ایران در تهران بازدید کرد؛ ناظران بر این باورند که مسکو به دنبال راههایی برای دور زدن تحریمهای ایالات متحده و اتحادیه اروپا است و میتواند از تجربه و تخصص ایران در مقابله با تحریمها درس بگیرد. مارک کاتز استاد دانشگاه «جورج ماسون» نیز به دویچه وله گفت: از آنجایی که روسیه و ایران هر دو تحت تحریمهای غرب قرار دارند، هر دو علاقه زیادی به همکاری برای خنثی کردن آنها دارند؛ اما اینکه ایران چقدر میتواند [یا میخواهد] کمک کند، بحث برانگیز است...»
اتحادیه اروپادویچه ولههفتهنامه امریکایی «نیوزویک» دیگر نشریه غربی است که نسبت به این رخداد واکنش نشان داد و با تأکید بر تجدید و تحکیم اتحاد ایران و روسیه در مقابل ایالات متحده در این باره نوشت: «ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه در سفر هفته جاری خود به تهران، برای اولین بار از زمان شروع جنگ با اوکراین به خارج از مرزهای اتحاد جماهیر شوروی سابق سفر کرد. این نوع جدیدی از اتحاد است که میتواند در مقابل غرب قرار گیرد و بر آن فشار وارد کند. ...این سفر در راستای برگزاری نشست «روند آستانه» که برای حل نهایی بحران سوریه تشکیل شده، برگزار شد. این نشست با اقدامات اصولی خود باعث شده تا حجم قابل توجهی از مشکلات سوریه حل شوند.»
به عنوان نمونهای دیگر میتوان به مقاله فارن پالیسی اشاره کرد که توسط چند تحلیلگر این نشریه نوشته شده و در بخشی از آن آمده است: «روسها و ایرانیها که قبلاً شرکای نجات سوریه بودند، از زمان حمله روسیه به اوکراین به یکدیگر نزدیکتر شدهاند. تهران تخصصهایی دارد که مسکو میخواهد، بویژه در مورد بهترین راه برای دورزدن تحریمهای غرب از آنها استفاده کند. ایرانیها همچنین میتوانند تجهیزات نظامی مورد نیاز روسها را تولید کنند، مانند پهپادهای مرگباری که برای حمله به تسلیحات پیشرفته غربی ساخته شدهاند.»
راهبردهای تهاجمی امریکا چگونه خنثی شدهاند؟
راهبردهای تهاجمی امریکا چگونه خنثی شدهاند؟راهبردهای تهاجمی امریکا چگونه خنثی شدهاند؟گفته شد که ایالات متحده ابزارهایی برای فشار بر رقبا و دشمنان خود خصوصاً جمهوری اسلامی ایران دارد که اثربخشی و کارکرد خود را در مقطع کنونی از دست داده اند. علاوه بر این، شیوههای پدافندی ایران در برابر تهاجم چندوجهی امریکا، تبدیل به الگوهایی راهبردی برای سایر رقبای ایالات متحده شده اند و نمود عملی آن را درمورد کشورهایی مانند روسیه میتوان دید.
آن رادرمورد راهکار تهاجم نظامی باید به ظرفیتهای بازدارنده ایران اشاره کرد که حمله نظامی امریکا به ایران را بی ثمر و پرهزینه کرده است. به عنوان مثال میتوان به قدرت موشکی و دریایی ایران در انهدام پایگاههای امریکایی در منطقه اشاره کرد که یکی از نمودهای آن، درهم کوبیدن تاریخی پایگاه عین الاسد مستقر در عراق به وسیله موشکهای ایرانی بود و یا توان پهپادی جمهوری اسلامی که باز دراین مورد نیز ایران توانمندی خود را به لحاظ تجربی و عملیاتی آن هم باز در مقابل امریکا اثبات کرده است. شکار و مهندسی معکوس پهپاد RQ۱۷۰ و یا انهدام پهپاد گلوبالهاوک در ژوئن ۲۰۱۹ که عقبنشینی و کرنش مقامات امریکایی را در پی داشت، از رخدادهای بی سابقهای بودند که از یک سو، بیانگر ناکارآمدی ابزارهای راهبردی ایالات متحده و از سوی دیگر تعیین کننده جایگاه جمهوری اسلامی ایران در برقراری امنیت منطقه، منهای امریکا بودند.
وقتی ابزار نظامی ایالات متحده با این هزینههای سرسام آور مالی و تبلیغاتی این گونه از حیز انتفاع ساقط شده، میتوان سرنوشت سایر ابزارها را نیز تعیین یا پیش بینی کرد. ائتلاف سازی توسط دولت ایالات متحده علیه ایران در پساخروج از منطقه، راهبرد موهوم دیگری است که پیش از تحقق به دلیل تناقضات درونی و بیرونیاش ازجمله فراهم نبودن زیرساختهای اولیه نظامی و امنیتی در کنار عدم اقبال کشورهای منطقه نسبت به آن، به اذعان تحلیلگران غربی طرحی محکوم به شکست است. ناکارآمدی و شکست سیاست تحریم سیاسی و بینالمللی نیز با توجه به رویکرد توازن گرای دولت سیزدهم و گسترش بی سابقه روابط در سطح منطقهای و فرامنطقهای، به نظر میرسد نیاز به اثبات نداشته باشد.
موهومواپسین حربه دولت ایالات متحده در برابر ایران و سایر قدرتهای روبهرو، تحریم اقتصادی است که در صورت محرز شدن عدم کارایی آن برای سیاستمداران، سرمایهگذاران و افکار عمومی، به نظر میرسد دیگر به لحاظ عملیاتی، سلاح مؤثری برای واشنگتن باقی نماند. فروش نفت ایران، توسعه توان هستهای و موشکی و سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی در کنار اثربخشی معکوس تحریمهای گازی و نفتی روسیه در داخل ایالات متحده و... رخدادهایی هستند که ساختار اجرایی تحریمهای امریکا را دچار اضمحلال کرده و در معرض فروپاشی قرار دادهاند.
انتهای پیام/
شناسه خبر: 605731